درد مشترک


اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
 
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
 
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست.

شاملو


نظرات شما عزیزان:

مریم
ساعت18:05---16 آبان 1392
سلام ممنون از پیام تبریک تولد قشنگت



خیلی خوشحالم کردی
پاسخ: سلام. خواهش می کنم. انجام وظیفه کردم.


مریم
ساعت15:08---15 آبان 1392
خیلی خیلی خیلی زیبا بود...

ممنون از حسن انتخابت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : درد مشترک, نگاهی نو, دستت را به من بده, نگاه, احمد شاملو, نگاه نو, قلبت را به من بده, شاملوی مهربان, عاشقترین زندگان, شعر ناب شاملو, نگاهی نو, احمد شاملو,
سه شنبه 14 آبان 1392 21:31 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§